همایون شجریان |‌ همسر همایون شجریان |‌ عشق همایون شجریان

بوسه پراحساس همایون شجریان به عشق زندگیش | همایون شجریان رمانتیک شد

بوسه پراحساس همایون شجریان به عشق زندگیش | همایون شجریان رمانتیک شد
کدخبر : 34351

کنسرت همایون شجریان خبر ساز شد .

همایون شجریان خواننده معروف و مردمی ایرانی است . همایون شجریان در ایران و کشور های مختلف کنسرت های متفاوت برگزار کرده است . همایون شجریان چند وقتی است با حواشی زیادی از جمله ازدواج با سحر دولتشاهی دست و پنجه نرم می کند . همایون شجریان در کنسرت اخیرش با دیدن تصویر پدرش بسیار احساسی شد و بوسه ای تقدیم پدرش که پیش از این به عنوان عشق زندگیش نام برده بود می کند .  

بیوگرافی همایون شجریان و همسرش

همایون شجریان متولد 31 اردیبهشت 1354 در تهران ، خواننده و آهنگساز است

فارغ التحصیل کنسرواتوار موسیقی تهران است که با حمایت پدرش استاد محمدرضا شجریان با نواختن تنبک شروع کرد و حالا در موسیقی تلفیقی جزو مفاخر است

 

خانواده

همایون پسر استاد محمدرضا شجریان و فرخنده گل افشان می باشد که سه خواهر بزرگتر از خود بنام فرزانه ، افسانه و مژگان و یک برادر کوچکتر ناتنی بنام رایان دارد

همایون شجریان

شروع از 5 سالگی

علاقه اش به موسیقی از چهار – پنج سالگی با زدن ریتم روی اشیای مختلف شروع شد تا اینکه پدرش با تهیه تنبک او را به کلاس های ناصر فرهنگ فر فرستاد

مدتی هم نزد استاد دادبه مشهور به جانسوز نواختن ساز تنبک را یاد گرفت

 

از کمانچه تا آواز

بعد از یادگیری تنبک تصمیم گرفت یک ساز ملودیک را هم یاد بگیرذ که به پیشنهاد و توصیه پدر کمانچه را انتخاب کرد تا اینکه با ورود به آواز کمانچه را رها کرد

 

شروع حرفه ای با پدر

در سال 1370 وقتی 16 ساله بود بعنوان نوازنده تنبک به همراه پدر راهی کنسرت های آمریکا و اروپا شد تا اینکه 8 سال بعد در سال 1378 شروع به همخوانی کرد

همایون شجریان

خوانندگی مستقل

همایون شجریان بعد از 4 سال کسب تجربه توانست اولین بار در سال 1382 آلبوم نسیم وصل را بصورت مستقل منتشر کند که آهنگسازی آن بر عهده محمد ضرابیان بود

 

نامزدی جایزه گرمی

سال 2003 و 2005 همایون آلبوم های بی تو بسر نمی شود و فریاد را منتشر داد و کنسرت های موفقی را هم به اجرا درآورد و حتی نامزد دریافت جایزه گرمی نیز شد

همایون شجریان

کودکی همایون شجریان

همایون شجریان از ده سالگی به همراه خواهرانش نزد پدر آواز را شروع کرد و در دوران بلوغ روزانه تکنیک آواز و صداسازی را به صورت فشرده فرا گرفت. در همان زمان به هنرستان موسیقی رفت و کمانچه را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و در خارج از هنرستان به ادامهٔ فراگیری آن نزد اردشیر کامکار و آشنایی با تار و سنتور بصورت گوشی پرداخت.

 

تفریحات و علاقه مندی های همایون شجریان

من بعد از سینما، تئاتر را هم خیلی دوست دارم و هربار که فرصتی پیش بیاید، حتما به دیدن نمایش ها می روم.

خودم به بازیگری علاقه دارم، اما هیچ وقت جراتش را پیدا نکرده ام. به نظرم آدم باید یا واقعا دست پر باشد یا اصلا وارد این حرفه نشود. من هم چون این توانایی را هیچ وقت در خود ندیده ام.

 

ازدواج و همسر همایون شجریان

گیتا خوانساری همسر همایون شجریان می باشد که در سال 1374 با همایون شجریان ازدواج کرده است و دخترش یاسمن بعد از دوازده سال ازدواجشان به دنیا امده است.

 

دوستان سینمایی همایون شجریان

اغلب سینماگران از دوستان نزدیک و صمیمی من هستند. پرویز پرستویی، گلاب آدینه، گوهر خیراندیش از این دسته هستند و نیکی کریمی ازجمله دوستان سینمایی من است که خود از علاقه مندان موسیقی کلاسیک به شمار می رود.

در میان بچه های تئاتر سیامک صفری، بهناز جعفری و بسیاری دیگر. می دانم هر اسمی هم بیاورم باز عده ای از قلم می افتند و من شرمنده شان می شوم

 

آغاز فعالیت حرفه ای

او از سال 1370 به همراه محمدرضا شجریان و گروه آوا در کنسرت های آمریکا، اروپا و ایران (با تنبک) همراهی کرد و از 1378 به بعد در صحنهٔ کنسرت ها به هم خوانی با پدرش پرداخت. همایون شجریان کنسرت های بسیاری را با بزرگان موسیقی اجرا کرده و آثار زیادی را به همراه آنان در ایران و جهان منتشر کرده است که می توان به آلبوم کنسرت های «بی تو بسر نمی شود» و «فریاد» اشاره کرد که هردو اثر در سال های 2003 و 2005 نامزد دریافت جایزه گرمی شدند.

 

اولین آلبوم

اولین آلبوم همایون شجریان تنهایی خوانندگی آن را بر عهده داشت «نسیم وصل» نام دارد که آهنگ سازی آن را محمدجواد ضرابیان بر عهده داشته است در سال 1382 منتشر شد. این سرآغازی بود بر اجرای کنسرت ها و آلبوم های مستقل او. وی پس از آن در سال 1383 دو آلبوم شوق دوست و ناشکیبا را منتشر کرد و در سال 1384 نقش خیال را به آهنگ سازی علی قمصری به بازار عرضه کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد. جدیدترین کنسرت او به نام هوای گریه در شهریور ماه در برج میلاد برگزار شد.

 

همراهی در کنسرت ها

همایون تا سال 1388 کنار خوانندگی ، پدرش را در کنسرت ها همراهی می‌ کرد و در این زمان آلبوم غوغای عشق بازان پدر نیز با حضور وی در کنسرت ها اجرا شد

 

ازدواج و دخترش

همایون شجریان سالهاست با گیتا خوانساری که خواهر کتایون خوانساری همسر دوم محمدرضا شجریان می باشد ازدواج کرده و یک دختر بنام یاسمین دارد

 

از باجنافی با پدر تا طلاق

به این ترتیب همایون با پدرش باجناق نیز می باشد که البته چندسالیست خبر جدی طلاق و جدایی او رسانه ای شده اما تاکنون تایید یا تکذیب نشده است

 

ازدواج با سحر دولتشاهی 

چند سالیست شایعه ازدواج همایون شجریان با سحر دولتشاهی (بازیگر) که همسر سابق رامبد جوان می باشد رسانه ای شده است

این دو چندین بار کنار هم دیده شده و حتی خانم دولتشاهی در مراسم دفن پیکر استاد شجریان در ماشین همایون در مشهد حضور داشت و 

 

سحر دولتشاهی برنده سیمرغ بهترین بازیگر زن نقش مکمل جشنواره فجر امسال در گفت و گویی از 15 سال حضور در عرصه بازیگری و گرفتن اولین سیمرغ بلورینش می گوید. 

سحر دولتشاهی از اواخر دهه 70 با تئاترهای دانشجویی کارش را آغاز کرد، بدون عجله و هیاهو و از اواسط دهه 80 با ایفای نقش های کوتاه پایش به سینما باز شد. در اواسط دهه 80 در سینما با حضور در آثار کارگردانانی چون بهرام بیضایی، اصغر فرهادی، همایون اسعدیان، بهرام توکلی و زنده یاد رسول ملاقلی پور نشان داد که حاضر است کم کار باشد، نقش های کوتاه بازی کند، اما به هر قیمتی جلوی دوربین نرود؛ مسیری که باید امیدوار باشیم حرکتش در آن همچنان ادامه داشته باشد.

 

تلاش های دولتشاهی آن هم در سالی که حاشیه های زیادی را تحمل کرد، بالاخره در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر نتیجه داد. بازی های قابل تحسین او در دو فیلم «عصر یخبندان» و «شکاف» باعث شد اولین سیمرغ بلورین دوران بازیگری اش را برای «عصر یخبندان» به دست اورد.

 

برخلاف خیلی ها، سحر دولتشاهی کاملا آهسته و پیوسته کارش را با اولین و شاید مهم ترین مدوم بازیگری یعنی تئاتر آغاز کرد. پس گفت و گو را هم با رجوع به همان ابتدای کارتان آغاز می کنیم. حضور در عرصه تئاتر چگونه رخ داد؟

اول، این را بگویم که رشته تحصیلی ام مترجمی فرانسه و ادبیات نمایشی است، دانشگاه ما به این شکل بود که از همان ابتدا گرایشی را که می خواستیم، انتخاب می کردیم. استادهای بسیار خوبی در این رشته داشتم، خودم و آنها امید زیادی داشتیم که من روزی در بخش نوشتن، این حرفه را ادامه دهم، ولی همان سال ها بازیگری را با تئاترهای دانشجویی آغاز کردم.

 

 اولین کار حرفه ای ام در تئاتر هم کاری بود به نام «نیمروز خواب آلود» به کارگردانی آیت نجفی که در همان دوران دانشجویی کار کردم، عضویت در آن گروه برایم خیلی جالب بود. ما کار کارگاهی می کردیم، ساعت ها و روزهایی طولانی تمرین کردیم که نتیجه تلاشمان روی صحنه بردن متنی بود که فقط سه شب فرصت اجرایش را پیدا کردیم. بعد از آن بود که با گروه تئاتر «پرچین» و آقای امجد کار کردم و دو کار روی صحنه بردیم که در آنها دستیاری هم می کردم. به این ترتیب از همان سال های 80، 79 کار حرفه ای را در تئاتر شروع کردم.

 

گفتید استادهایتان می گفتند نویسنده شوید، بهتر است، چه انگیزه یا چه اتفاقی باعث شد که بازیگری را ترجیح دهید؟

هنوزم معتقدم نوشتن خیلی متعالی است و فعالیت در این بخش جزو آرزوهایم باقی مانده، ولی به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که جنس توانایی ام در زمینه خلاقیت هنری به کارهای گروهی بیشتر می خورد، در حالی که نوشتن با توجه به ماهیتش تنهاطلبی بیشتری نیاز دارد.

 

این یک بخش ماجراست، ولی بیشتر می خواهیم به آن جرقه اولیه برسیم؛ آن جرقه ای که وقتی زده شد، خانم دولتشاهی با خودش گفت من باید بازیگر شوم.

خب من از دوران بچگی تماشاگر حرفه ای تئاتر بودم، یادم هست که وقتی هشت سالم بود با پدرم برای دیدن یک تئاتر به سالن چهارسو رفتیم. وقتی فضا تاریک شد،درست قبل از اینکه تئاتر آغاز شود، تپش قلب شدیدی گرفتم، نمی دانم چگونه می شود آن حس را توصیف کرد، ولی انگار احساس می کردم به این فضا تعلق دارم.

 

هنوز هم که هنوز است، من از آن دسته تماشاگرانی هستم که دیدن یک تئاتر یا فیلم خوب به شدت هیجان زده ام می کند؛ مثلا در بچگی همه تئاترهای کانون پرورش فکری در پارک لاله را دوبار دوبار می دیدم یا خاطرم هست 11، 12 سالم بود که پدرم فیلم «چریکه تارا» یا «مرگ یزدگرد» به کارگردانی آقای بیضایی را با کیفیت بسیار نازلی پیدا کرده بود، وقتی آن فیلم ها را دیدم، به قدری به هیجان آمدم که با خودم می گفتم آخرش من بازیگر می شوم. (می خندد)

 

آن تئاتری را که هشت سالگی رفتید، به خاطر دارید؟

خیلی دنبال کردم که ببینم چه بود، اتفاقا به آقای پسیانی گفتم که آقای خسروی یک اجرا از «باغ آلبالو»ی آنتوان چخوف در آن سال ها روی صحنه برده که فکر می کنم آن را دیده ام. آقای پسیانی گفت این تئاتر اجرا شده ولی آن سال ها در سالن چهارسو اجرا نشده، فعلا که کمی آدرس هایم اشتباه است. با این حال مطمئنم که کاری از چخوف بود. پدرم هم چون خیلی من را به تماشای تئاتر می برد، دقیقا یادش نیست کدام تئاتر، اثر ماندگاری روی من داشته، ولی خیالتان راحت، قطعا پیدایش می کنم. (می خندد)

 

از پدرتان گفتید، شما را تئاتر می بردند و فیلم های خوب را حتی با کیفیت پایین پیدا می کردند و شما هم تماشایشان می کردید. زمانی که تصمیم گرفتید از قالب تماشاگر خارج شوید و بازیگری را به عنوان مسیر اصلی زندگیتان انتخاب کنید، موضع پدر یا کلی تر خانواده تان چه بود؟

خانواده ما عموما در رشته هایی غیر از این، مثل شاخه های مهندسی و پزشکی تحصیلات دارند، زمانی که می خواستم از رشته مهندسی شیمی در دانشگاه انصراف بدهم و وارد این مسیر شوم، خانواده و پدرم تاکید داشتند شغلی را انتخاب کنم که بشود انتخابش کرد نه اینکه منتظر باشم تا برایش انتخابم کنند، ولی زمانی که عشق زیادم به کاری که انجام می دهم دیدند، حمایتم کردند. البته خدا را شکر در خانواده ای بزرگ شدم که تصاویر زیادی از کتاب خواندن آنها در ذهنم وجود دارد؛ خانواده ای که هنر را دوست دارند حتی با اینکه هنر راهی نیست که از آن پول درآورند.

 

حالا که سیمرغ گرفته اید، آن نگاه مهربانانه و تاییدآمیز نهایی را از جانب خانواده تان می بینید؟

خیلی چیزها آماده کرده بودم که اگر سیمرغ گرفتم، بگویم اما آن قدر استرس گرفتم که تمامش یادم رفت، با این حال اسم تک تک اعضای خانواده ام را گفتم؛ چرا که فقط بحث تشویق کردن هایشان نبود، آنها بزرگ ترین منتقدان من هم هستند. خواهر و برادرم آدم های با معلوماتی هستند و هروقت قرار است خانواده ام بیایند و کار جدیدی از من ببینند، به شدت هیجان زده می شود که نکند الان این یکی را نپسندند؛ مثلا این جوری نیست که پدرم برای هرکاری که بازی می کنم، بگوید:«به به دخترم چه کارهای خوبی کرده» بعضی وقت ها انتقادهای تند و تیزی به کارهایم دارد و سر بعضی کارها نشسته ایم و با هم ساعت های جدی بحث کرده ایم. گاهی وقت ها فکر می کنم پدرم باید منتقد سینمایی می شد. خانواده ام همیشه نگرانی های خاص خودشان را داشته اند ولی این باعث نشده که لحظه ای دست از حمایت من بکشند. حالا هم که خدا را شکر همه چیز بهتر هم شده. (می خندد)

 

 کدام تجربه تان در تئاتر بود که از آن به بعد در خودتان احساس کردید که «نه واقعا کاری که دارم انجام می دهم بازیگریست»؟

الان که فکر می کنم حقیقتش همه کارهای صحنه ای ام را دوست دارم. هرشب اجرای تئاتر با توجه به رو در رویی مستقیم با تماشاگر تجربه جدید و متفاوتی است ولی کاری که خیلی دلم برایش تنگ می شود و بارها به کارگردانش گفته ام که دوست دارم می شد هرچند سال یک بار دوباره آن را بازی کنم «تجربه های اخیر» به کارگردانی محمدرضا کوهستانی است.

 

فضای کار به گونه ای بود که هر بار به آن فکر می کنم، احساس متفاوتی درخصوص آن دارم، مثل فیلم هایی است که هر چند وقت یکبار دوباره آنها را می بینی و احساس می کنی چیز جدیدی در آنها کشف کرده ای. از این نظر «تجربه های اخیر» خیلی برایم عزیز است ولی خوشحالم که کارنامه کاری ام در تئاتر به گونه ای است که می توانم تمام قد پشت همه کارهایی که انجام داده ام بایستم.

  

اولین باری را که جلوی دوربین قرار گرفتید، به خاطر دارید؟

دقیقا. پلانی بود که من و خانم هدیه تهرانی در «فرزند صبح» مقابل هم بودیم. اولین بار بود که دوربین 35 میلی متر می دیدم، بوقش را که شنیدم، این قدر ترسیدم که با خودم گفتم:«خب دیگه الان بهتر است برگردم خانه» فشار زیادی تحمل کردم؛ چون برای اولین بار با دنیایی از بازیگری آشنا شدم که ادبیات خاص خودش را داشت و با آنچه تا آن زمان تجربه کرده بودم، متفاوت بود. یادم هست که چقدر خانم تهرانی در آن کار پارتنر خوبی برای من بود و چقدر صادقانه و مهربانانه هر کمکی که از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد. حضور او در اولین تجربه سینمایی ام آرامش خیلی زیادی به من داد.

 

آن ترسی که در اولین تجربه جلوی دوربین داشتید از کدام فیلم به بعد از بین رفت؟

هیچ وقت از بین نرفت. من هنوزم هر فیلمنامه ای که می خوانم و برای حضور در آن قرارداد می بندم، آن استرس را با خود دارم، فقط با این تفاوت که الان این استرس با آگاهی و دانش همراه شده است که کنترل کردنش را برایم ساده تر کرده. شما حساب کنید من هنوز هم برای دیدن تئاتر، همان هیجان کودکی را دارم. بازی کردن که جای خودش را دارد.

 

از آن انتخاب شدن هایی که غافلگیرتان کرد و خیلی دوستش داشتید، یکی را تعریف کنید.

خب خیلی از انتخاب ها غافلگیرم کرد. حتی خیلی از آنها که در نهایت به دلایل مختلف امکان همکاری پیدا نکردیم. ولی از آنها که کاملا یادم هست، انتخابم برای بازی در فیلم «آسمان زرد کم عمق» به کارگردانی بهرام توکلی بود و فکر می کنم آقای ملکان هم من را برای بازی در آن نقش پیشنهاد کردند. خب من خیلی دوست داشتم با آقای توکلی همکاری داشته باشم، خیلی زیاد. دیدن فیلم های آقای توکلی همیشه از علاقه مندی های من بوده و هست. به همین خاطر وقتی برای این فیلم به من زنگ زدند، خیلی خوشحال شدم، مدتی هم بود که از سینما دور بودم، هیجان من از حضور در این کار خیلی زیاد بود؛ آن قدر زیاد که بلافاصله بعد از آن تماس، زنگ زدم به ترانه علیدوستی و با ذوق و شوق هیجانم را با او تقسیم کردم. 

 

گفت گو با سحر دولتشاهی در مورد دوران کودکی و لایف استایلش

معلوم نیست کشف جادوی بازیگری، در سیاهی های اغواگر سالن نمایش چارسوی تئاتر شهر اتفاق افتاد، یا سالن کوچک نمایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در پارک لاله، اما هرچه هست، سحر دولتشاهی آنقدر عاشق شد، که ادامه تحصیل در رشته مهندسی شیمی را رها کرد تا رشته ای را بخواند که عاشقانه دوستش دارد. درس خواند و تئاتر بازی کرد و تئاتر بازی کرد و بازی کرد، بعد سینما و تلویزیون توان بازیگری اش را کشف و جذب اش کردند و برای نقش مکمل به او جایزه دادند و کم کم نقش های اول هم بازی کرد و درخشید و کاندید جایزه شد به حالایش رسید که در اوج است.

دولتشاهی در مقطعی درگیری حاشیه ای بزرگ شد، اما آنقدر و درایت و عشق به هنر داشت که نگذارد حاشیه ها به اصل زندگی و هنرش لطمه بزنند. ما هم به این حاشیه ها نپرداختیم و عوضش، به زندگی و علایق و دوستان و خانواده این بانوی پرانرژی و موفق زباد پرداختیم. او ماه گذشته در نمایش پربیننده سی که 120 هزار نفر را به کاخ سعدآباد کشاند، حضور موثری داشت و این روزها هم، مشغول بازی در پروژه دیگری به کارگردانی مصطفی کیایی است. بهانه این مصاحبه همه این هاست. 

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر:

‍‍‍
این خبر را از دست ندهید
روی خط رسانه