سریال یاغی | دانلود سریال یاغی | سیر تا پیاز سریال یاغی

سیر تا پیاز سریال یاغی | سکانس لو رفته از آخرین قسمت سریال یاغی

سیر تا پیاز سریال یاغی | سکانس لو رفته از آخرین قسمت سریال یاغی
کدخبر : 37587

سریال یاغی جدیدترین ساخته محمد کارت در نمایش خانگی می باشدکه در همان قسمت های ابتدایی با استقبال بسیار مخاطبان مواجه شده است.

سریال یاغی به کارگردانی محمد کارت و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی، جدیدترین مجموعه نمایش خانگی است که اولین قسمت آن 29 اردیبهشت ماه منتشر شد. محمد کارت که در کارنامه هنری خود ساخته فیلم موفق شنای پروانه را دارد در اولین تجربه سریال سازی خود با بازیگران مطرح بسیاری همکاری نموده است. این سریال با قلم پدرام‌ پورامیری، حسین دوماری و محمد کارت با نگاهی به رمان «سالتو» در 30 قسمت به نگارش درآمده است. این سریال به صورت هفتگی روزهای پنج شنبه ساعت 8 صبح از طریق پلتفرم فیلیمو منتشر می شود.

سریال یاغی

خلاصه داستان سریال یاغی 

داستان سریال درباره پسر جوانی به نام جاوید با بازی علی شادمان است که در پائین شهر زندگی می کند و استعداد زیادی در کشتی دارد و در تمام مسابقات محلی پیروز میدان می شود.

یک روز دو مرد غریبه مسابقات او را میبینند و با سرمایه گذاری از او یک قهرمان جهانی می سازند.

جاوید بنابه دلایلی شناسنامه نداشته و در تلاش برای تهیه هویت و مددارک شناسایی خود است. او عاشق دختری به نام ابرا است که مدتی قبل در محله آنها زندگی می کرد.

بازیگران سریال یاغی

طناز طباطبایی در نقش طلا

پارسا پیروزفر بازیگر نقش بهمن

علی شادمان ایفاگر نقش جاوید

الیکا ناصری بازیگر نقش ابرا

امیر جعفری ایفاگر شخصیت اسی قلک

مه لقا باقری بازیگر نقش مادر ابرا

آبان عسکری  در نقش عاطی ، عاطفه

مهدی حسینی نیا ایفاگر نقش رحمان

افشین حسنلو بازیگر نقش لالی

جواد خواجوی بازیگر نقش خواننده

با حضور افتخاری نیکی کریمی

دیگر بازیگران سریال یاغی

فرهاد اصلانی، عباس جمشیدی‌فر، ناهید مسلمی، امیرضا دلاوری، بهرام ابراهیمی، نادر شهسواری، هادی دیباجی، محمد صابری، توفیق حیدری، سامان مهکویه، افشین حسن‌لو، حسن همتی، شهاب کرلو، محمد مطهری‌پور، سعید شریف، عباس ایمانی، علی محمد حسام‌فر، پگاه سعیدی، لادن ژاو‌ه‌وند‌، هوشنگ قوانلو، صفر محمدی، مائده تقوایی، مهرداد خانی و نیلوفر شهفری بازیگران دیگر سریال یاغی را تشکیل می دهند.

عوامل سریال یاغی

نویسندگان:پدرام‌ پورامیری، حسین دوماری و محمد کارت

مدیرفیلمبرداری:سامان لطفیان

تدوین:اسماعیل علیزاده

طراح صحنه:حجت اشتری

طراح لباس:محمد کارت

مدیرصدابرداری:سعید زند

مدیرتولید:مسعود زمانی

جانشین مدیرتولید:میلاد مولازاده

آهنگساز:بامداد افشار

طراحی و ترکیب صدا:آرش قاسمی

طراح گریم:محسن دارسنج

دستیار اول کارگردان:ایمان توکلی

مدیربرنامه‌ریزی:وحید کاشی

منشی صحنه:ماریا میرنژاد

طراح جلوه‌های ویژه رایانه‌ای:امین پهلوان‌زاده

دستیار اول فیلمبردار:هومن خلیلی

طراح‌جلوه‌های ویژه میدانی:آرش آقابیگ

عکاس مجید طالبی

طراح لوگو :محمد روح‌الامین

طراح تیتراژ:حامد بارئی طبری

مستند پشت صحنه:جواد رزاقی زاده

مدیر تدارکات:سید رسول حاتمی

اتالوناژ :استودیو روشنا

پشتیبانی فنی:حمید لدنی

سریال یاغی

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال یاغی به کارگردانی محمد کارت  و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی را خواهیم داشت! با ما همراه باشید. سریال یاغی روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند، یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.

 

قسمت پانزدهم سریال یاغی

سریال یاغی

آدم های اکبر مجلل، پسری که می خواست صورت طلا مطلا رو با اسید بسوزونه و بهمن جوری نقشه کشیده بود تا پای دختر اکبر مجلل بیاد وسط، تا او بتواند پیدایش کند را پیدا کرده اند و پرتش می کنند جلوی او… اکبر مجلل در یکی از سوله های کارخونه تولید سنگ توالتش نشسته و با دیدنش آروم شروع به حرف زدن با او می کند و می خواهد با روی خوش ازش حرف بکشد و بفهمد آدم کی است که او هیچ نمی گوید و اکبر مجلل هم با بی رحمی تمام آب جوش روی بدن او می ریزد… بهمن همه بچه های باشگاه را به همراه امید و امیر به صرف نهار دعوت کرده است و آقا امید هم آن جا بعد از کلی اذیت کردن به بچه ها میگه که ۵ نفر از شما ها به تیم ملی دعوت شده اید که اسم جاوید هم میان آن پنج نفر است…

 

قسمت چهاردهم سریال یاغی

سریال یاغی

طلا با پوشش چادر به جایی رفته است و داخل اتاق بایگانی کیفری می رود و از روی شماره پرونده می خواهد آدرس راننده کامیونی که ۱۰ سال پیش با پدرش تصادف کرد را بگیرد که مسئول آن جا طفره می رود و می گوید بهتره پی پرونده اش را نگیرد ولی طلا با هر زبونی که بلد است، از او خواهش می کند و در آخر مرد را راضی می کند و او می گوید اگر داخل بایگانی راکد باشد، آدرس را بهش می دهد… عاطی با زن سابق حامد سر قرار رفته است و به او یک چک رمز دار روز می دهد تا زودتر حامد را از زندان بیرون بیاورد و بعد از کلی کل کل عاطی به او میگه بپا این کار شغلت نشه و به داخل بانک می رود…

 

قسمت سیزدهم سریال یاغی

سریال یاغی

بهمن خان و طلا و رحمان و جاوید همگی در ماشین هستند که بهمن خان سراغ گوشی شیما را از رحمان می گیرد که او می گوید کیفش این جا نیست و جاوید هم میگوقتی داشتیم از ویلا بیرون میومدیم انداختش توی آب… بهمن خان میگه چرا همون موقع هیچی نگفتی که جاوید میگه آقا رحمان داخلش و گشت، چیزی توش نبود… بهمن خان دوباره به همان جا بر می گردد تا کل رودخانه را بگردند، بلکه کیف را پیدا کنند، رحمان به سمت پایین رودخانه می رود و جاوید هم به داخل آب می رود تا داخل زباله های روی آب را بگردد…

 

قسمت دوازدهم سریال یاغی

سریال یاغی

 

مردی که اسی قلک گرفتش لت و پاره در خانه او نشسته است و بهمن خان از پشت پنجره به پلیس های داخل کوچه نگاه می کند و ازجاوید سوال می کند که کسی متوجه چیزی شده یا نه…

بهمن خان بعد از تموم شدن کارش به سراغ پیرمرد می رود و به او می گوید حرف هایی که بهت گفتم و باید زنگ بزنی به اون زنیکه و موبه مو بهش بگی…

 

قسمت یازدهم سریال یاغی

سریال یاغی

جاوید با ترس و لرز از خانه بهمن خان بیرون آمده و پیاده در خیابان ها قدم می زند که گوشی اش زنگ می خورد و شیما بهش زنگ میزند و اولتیماتوم می دهد که وقتش رو به پایانه و به هیچ کس فرصت بیشتر نمی دهد و قطع می کند…

جاوید سریعا با بهمن خان تماس می گیرد و ریز به ریز مکالماتش با شیما را تعریف می کند و تلفن را قطع می کند، طلا در خانه حالشخراب است و به بهمن می گوید هر کاری که لازم است را باید انجام بدیم تا عاطفه به جای ما تاوان پس ندهد…

 

قسمت دهم سریال یاغی

سریال یاغی

جاوید از تمرین به خانه برگشته که حامد همکار عاطی را آن جا می بیند و حامد سراغ عاطی را ازش می گیرد و نگرانش است که جاوید سنگ قلابش می کند و درست حسابی جوابی بهش نمی دهد و به داخل خانه می رود.

جاوید هنوز هم حالش خراب است و توی خونه راه می رود و فکرش مشغول است…

دوستای جاوید هر کدوم مشغول کاری هستند و داستان های این مدت نبود او را تعریف می کند و جاوید با عصبانیت و بغض بهشون نگاه می کنه…

 

قسمت نهم سریال یاغی

سریال یاغی

بهمن و رحمان به کارخونه اکبر مجلل رفته اند تا او را ببیند، خانمی که آن جا برای اکبر کار می کند، سعی می کنه آن ها را دست به سر کنه اما بهمن میگه حتما با ایشون تماس بگیرید و اصرار ما برای دیدنشون مربوط به قضیه دیروز و دخترشون است.

بهمن و رحمان به همراه یکی از آدم هاشون برای دیدن اکبر مجلل به یک ساختمان نیمه کاره رفته اند.

اکبر مجلل بابت اتفاقی که برای دخترش الناز افتاده با دامادش بحث می کنه و هر جور که می تواند، او را تحقیر می کند و می گوید من برات شرط گذاشتم دامادم بشی، خوب بخوری، خوب بپوشی، خوب ورزش کنی تا نگهبان ۲۴ ساعته دختر من باشی و نذاری آب تو دلش تکون بخوره، حالا دختر حامله منو ول کردی رفتی دربی ببینی…

 

قسمت هشتم سریال یاغی

سریال یاغی

طلا در حال رفتن به سمت جایی است و بلاخره تن به خواسته بهمن برای گیر انداختن کسی که می خواست صورتشو اسیدپاشی کنه، داده است.

طلا با ترس و لرز از ماشین پیاده میشه و شروع به قدم زدن می کنه، بهمن به همراه برادرش و آدم هاش دور تا دور طلا را امن کرده اند تا هیچ اتفاقی برای طلا نیافتاد…

 

قسمت هفتم سریال یاغی

سریال یاغی

همه در خانه بهمن نشسته اند و طلا بیشتر از همه ترسیده و حالش خراب است. بهمن تمام اتفاقات رو چند باره با جاوید تکرار می کند، جاوید تک تک لحظاتی که اون و دید تا زمانی که قصد اسید پاشی داشت را دوباره میگه… طلا از این همه تکرار او خسته شده و رحمان هم اصرار داره که این کار صد در صد کار اسی قلکه…

جاوید سعی می کنه اونارو راضی کنه که کار اسی نیست ولی عاطفه دخالت می کنه و میگه این کار حتما از اسی برمیاد، حتی این چند روز جاوید اجازه نداد من تنهایی جایی برم… رحمان و بهمن هر دو جا می خورند که جاوید میگه اون ضعیف کشه و منم نگران عاطی بودم…

 

قسمت ششم سریال یاغی

سریال یاغی

اسی قلک دست جاوید را گرفته و کمکش می کند تا از تو جوی آب بیرون بیاید. اسی شروع می کند به آروم کردن جاوید و می گوید اومدمببینمت و باهات شوخی کردم، چرا ترسیدی … جاوید سعی می کند از او دور شود و خودش را عقب عقب می کشد که اسی آب پاکی را روی دستش می ریزد و می گوید من روت شرطبستم و هرطور که شده باید بیای زمین خاکی… جاوید مقاومت می کند و می گوید من دیگر اون جا ها پیدام نمیشه که اسی عصبی میشه و آدماشو صدا می کنه تا جاوید را به زورببرند، جاوید با آن ها درگیر می شود و از صدای آن ها نگهبان باشگاه جاوید را می بیند و بچه های تیم را صدا می کند…

 

قسمت پنجم سریال یاغی

سریال یاغی

دو تا دختر بچه دبیرستانی در ایستگاه اتوبوس نشسته اند، سه تا از دوستای دیگه جاوید هم آن جا هستند که یکی از آن ها با شامورتی بازی به سمتشان می رود و خودش را به تشنج می زند و یکی دیگر از دوستاش گوشی یکی از دخترا به اسم نازی که دوست ابرا است را می زند و دوستش را بلند می کند و سوار موتور رضا می شوند و می روند.

آن ها گوشی را برای جاوید می برند و جاوید از داخل گوشی نازی عکس پروفایل ابرا را نگاه می کند و دوستاش هم میگن بدون خفت گیری و ترس گوشی رو ازش گرفتیم و خیال جاوید را راحت می کنند.

 

قسمت چهارم سریال یاغی

سریال یاغی

جاوید به خواهرش عاطفه زنگ زده است و می گوید امشب به خونه نرود و داخل سالن بماند، جاوید می خواهد برای او توضیح بدهد که تلفن قطع می شود و او به یک ایستگاه بی آر تی می رود و آن جا می نشیند.

جاوید کل شب را داخل اتوبوس می خوابد و غرق خواب است که ته خط راننده بی آر تی او را پیاده می کند و او دوباره سوار اتوبوس دیگری می شود تا آن طرف خط را برود.

 

قسمت سوم سریال یاغی

سریال یاغی

عده ای مرد در حال رقص و شادی و آب بازی هستند، جاوید و دوستاش هم میان آن ها هستند، اما جاوید بی حال و حوصله گوشه اینشسته و به عکس ابرا نگاه می کند، یکی از رفیقاش بهش می گوید که مرغت از قفس پرید و الان با یه بور ژرمن جیک جیک می کنه… جاوید عصبی از جاش بلند میشه و بعد از کتک زدن دوستش میگه شما رفیقای من نیستید اگر بودید اسی رو تا الان لت و پار کرده بودینو خودش به گاراژ ماشین ها میره دل و روده اسی رو بریزه بیرون…

 

قسمت دوم سریال یاغی

سریال یاغی

جاوید به بیمارستان رفته است که ابرا رو روی تخت بیمارستان می بیند و بی اختیار گریه می کند. دکتر ها در حال دادن شوک به ابرا هستند، مادر او بالای سرش بی قراری می کند و پرستار ها سعی می کنند آرومش کنند.

مردی به سمت تخت ابرا می رود و شروع به فوش دادن به نرگس می کند و می گوید خاک بر سرت کنم که عرضه بچه نگه داشتن نداری… امنیت بیمارستان آن ها را بیرون می کند و مشخص می شود که آن مرد دایی ابرا است.

جاوید در بیمارستان نشسته است که یک دختر به سمتش می رود و می گوید بهتر است زودتر از این جا بری تا مامانش نبینتت، اما جاوید همان جا می ماند و از جایش تکون نمی خورد.

 

قسمت اول سریال یاغی

سریال یاغی

اکیپ اجرایی ترافیک در حال جمع کردن تابلو های راهنمایی رانندگی و در های فاضلاب و هر چی که از جنس آهن است، هستند.

دور هم توی ماشین نشسته اند که ماشین شهرداری به دنبالشان می افتد و سعی در توقفشان دارد که کارگر ها شروع به بیرون انداختن آهن ها می کنند و ماشین شهرداری تصادف می کند و آن ها فرار می کنند.

آن ها به قبرستون آهن رفته اند که مسئولشان نگران از اتفاقی که افتاده می گوید کل شکل و شمایل ماشین رو تغییر بدید و فعلا این طرفا آفتابی نشید.

جاوید در مسابقه شرط بندی شرکت کرده و داخل رینگ رفته است و یارش را خاک می کند و مسابقه را برنده می شود.

آیا این خبر مفید بود؟

ارسال نظر:

‍‍‍
این خبر را از دست ندهید
روی خط رسانه